Rima tools

 
 

از گابریل گارسیا مارکز می پرسند :

اگه بخوای یه کتاب صد صفحه ای در مورد اُمـید بنویسی، چی می نویسی؟

می گه 99 صفحـــه رو خالی می ذارم. صفحه ی آخر سطر آخـــر می نویسم:

اُمــــــید آخـرین چیزی است که می مــــیرد . . .

 



 
 

ماهمیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم.

غافل ازینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند
 



شکسپير

 
 

 

چیزی كه زن دارد و مرد را تسخیر میكند مهربانی اوست نه سیمای زیبایش 
شکسپر

 

 


 



 



دلم...

 
 

وقتی ماهی هایی رو میبینم که از آب میفتن بیرون تند تند دهنشونو باز و بسته میکنن انگار قصد دارن با هوا تشنگیشونو برطرف کنن یاد خودم میفتم وقتی که از خودم بیرون میفتم و احساس خفگی و تنهایی میکنم

گاهی دلت میخواد برای یکی مسیج بدی و باهاش درد دل کنی ولی هر چی لیست کانتکت هاتو نگاه میکنی پیدا نمیکنی اونو
آخه آدم شماره خودشو و آدرس خودشو هیچ وقت سیو نمیکنه
هیچ وقت یادت نمیاد که خودتو باید کجا پیدا کنی
 



زیر آوارِ آخرین حرفت

جا مانده ام لعنتی

نمی دانی "خداحافظت" چند ریشتر بود ..


 



....!

 
 

اگر روزی عاشق شدی …
قصه ات را برای هیچکس بازگو نکن …
این روزها چشم حسودان به دود اسپند عادت کرده...


 



......

 
 

گفتم:میری؟

گفت:آره

گفتم:منم بیام؟
......
گفت:جایی که من میرم جای 2 نفره نه 3 نفر

گفتم:برمی گردی؟

......فقط خندید

اشک توی چشمام حلقه زد

سرمو پایین انداختم

دستشو زیر چونم گذاشت و سرمو بالا آورد

گفت:میری؟

گفتم:آره

گفت:منم بیام؟

گفتم:جایی که من میرم جای 1 نفره نه 2 نفر

گفت:برمی گردی؟

گفتم:جایی که میرم راه برگشت نداره

من رفتم اونم رفت

ولی

اون مدتهاست که برگشته

وبا اشک چشماش

خاک مزارمو شستشو میده